یه ناشناس و دنیای گردش

اینجا بدون سانسور مینویسم :)

یه ناشناس و دنیای گردش

اینجا بدون سانسور مینویسم :)

۱ مطلب در دی ۱۳۹۸ ثبت شده است

دیشب میشد.

میشد که برم با یه بهانه کاملا منطقی و معقول بهش پیام بدم اما ندادم :|

به دوستم گفتم برو به اون دختره که باهاش صمیمیی تره بگو که بهش بگه برای ترجمه این جزوه ها ودوستمم رفت به خودش

گفت :)

این دوستم همونیه که تورو دوست داره و تو میدونی !

ولی خود دوستم نمیدونه که تو میدونی و یا حتی نمیدونه که من میدونم !

منم به روش نیاوردم نمیخوام حرفش باز شه .نمیخوام از این به بعد بتونه راحت پیش من از تو بگه :)

کلا من یه ادم ساده ام که بلد نیستم .

میدونی هیچیو .

چرا همیشه انلاینی؟

:( :)

من میگفتم که به تو بگه اما مطمئنم هیچیو نگفت :)) اگرم گفت از طرف خودش گفت :)))

کلا من خیلی گیج و ساده و همه اینا با هم هستم :))))))))

الان که میدونی اون دوستت داره ،یعنی دوماهه که میدونی هیچ رفتار بدی باهاش نداشتی به روش نیاوردی فقط باهاش

دوست معمولی بودی. تو خوبی !

خوبی با یه سری حاشیه های بد !

بفهمی منم ازت خوشت میاد چه فکری میکنی؟ :(

چیکار میکنی؟!

اصلا چرا بفهمی؟!

که چی بشه؟!

اصلا چرا این علاقه رو نگه دارم؟

تهش چیه؟!

:(