یه ناشناس و دنیای گردش

اینجا بدون سانسور مینویسم :)

یه ناشناس و دنیای گردش

اینجا بدون سانسور مینویسم :)

۱۴ مطلب در دی ۱۴۰۱ ثبت شده است

میگه آره توام که کامل تو فیلم بودی دیده بررسی کرده و گفته نه خوشم نمیاد :)

بهش گفتم زن اه چقدر تو انرژی منفییی

تو‌آز به اندازه کافی دیده نیاز به فیلم نیست 

بهم میگه نه اصلا نگاه نکرد 😏

و من اینجوریم که فازت چیه زن آخه ؟ :)))

 

 

 

باشه اصلا اینجوری!

باشه!

باشه !

دردناکع!

میدونم!

ولی باید بپذیرم!

این فرد الان خجالت زده است که آره من ازش فلان...

 

:)

 

دردناکع و من باید یاد بگیرمش !

 

و‌دیگع حرکات امروز رو تکرار نکنم 

هی دو طبقه برو‌یالا 

هی تند از جلوش رد شو 

هی برو سلف بیا بیرون 

جلوش بشین 

الکی صندوق عقب ماشین و باز کن و فلان 

برای چی 

برای کی 

بسه زن 

بپذیر که یکی از تو خوشش نیومد 

همینجوری که تو از فلانی و فلانی و فلانی خوشت نیومد :)

و این به معنی بدی اونا نیست 

تو حتی میتونی براشون احترام قائل شی 

ولی خب خوشت نیومد 

با اصلا سر یکی که تو شرایطش نبودی 

پس بسه :)

بپذیر عزیزم 

 

 

 

غم دارم 

زیاد :)

تا میاد مغزم آروم هضمش کنه، ملایم حالیم کنه رهاش کنم ، 

حقیقت تلخ یا حتی بدبینانه تربت حالت ممکن رو فاطی میاد میکوبونه تو صورتم :)))

نمی‌دونم فازش چیه 

حس‌میکنم خوشش میاد از اینکه من رد شدم 

از اینکه حتی تو کافه گفت کاش منم مثل تو منطقی جلو میرفتم دلم میخواد 😐

یا گفتم اگه ل آدم میگفتم چی میشد ، گفت :

اونم میرید بهت :) چون اخلاقاشون شبیه همه 

بعد من گفتم کی میگه اون ب من ریده! 

اون خیلی خوب جواب داد 

هرچقدر صبا قضیه رو برای من مثبت نشون داد در کنار منطقی بودن این زن منفی نشون میده با حالت کوبشی 

 

 

صبا گفت امروز حالت سیس ایستاده بود و خودنمایی و ... مث ی طاووس 

چرا نگاش نکردی 

ولی فاطی گفت سرشو انداخته بود پایین و خجالتی بود که مثلا شرمنده خوشم نیومد !

و من بعد این حرفش یه فشار روحی عظیمی بهم وارد شد فقط ی چند دقیقه چشمامو بستم و بعد اومدم اینور 

تو ماشینم اینجوری شدم 

وقتی قبلش تو چاپ بودیم و قضیه زیدن رو گفت 

 

یا هر چقدر ک میگم این بچه خوب جواب داده یا 

این از روز آزمایشگاه دیگه فلان گفت اهاااان 

اومده شناختتت خوشش نیومده :))

حتی قیافه هم نه!

شناختتتتتت!

خوشش نیومده :)

خیلی خیلی از حرفاش دلم گرفته !

خیلی بیشتر از اصل قضیه !

واقعا وان د فاز 

نمیخوام دیگه باهاش  راجع بهش حرف بزنم 

و اینکه خودم مثبت ترین حالت فکر میکنم 

یا خوشش نیومده اینطوری در لفافه خواسته بگه 

چیزی م روز اولم خودم فهمیده بودم و فقط کافی بود دهنمو جلوی فاطیما باز نمی‌کردم اونوقت قطعا دور روز دیگه بهش پیام نمی‌دادم و بعدش دوباره 

فقط کاش صبا میدونست :)

کاش :)

کاش یادگیری 

نه شنیدن رو 

بالا بردن خودت و باغچه آت تا پروانه خودش بیاد 

قضاوت نکردن 

تخریب کرانه حرف نزدن 

و ...

 

 

پیغمبر مرسی ک خوب رفتار کردی :+

تو خوب بودی :) ولی آدم باید بپذیره که جواب نه !

شایدم نه نباشه و همچون پیام که میگه کراش دارم ولی طرف ترم آخره پس هیچی ... مال اون باشه 

این خوشبینانه ترین حالت ممکنه :) ولی خب نه دیگه هیچی :)

 

بیا بپذیریم تمومع 

 

غم دارم 

کاش تموم شه

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید

از صبح ساعت 10 تا حدودای 11 شب دانشگاه بودم

با نزدیک 30 نفر تماس گرفتم و با یکیشون دوبار :))

اول از اهنگ پیشوازش پشمام ریخت بعد از صدای به شدت بزرگونه اش

تهشم از یکنواختی بیش از حد حاصل از انتظار چند ساعته ای که تو فضای سرد دانشکاه کشیدم رفتم و همه چیو

گفتم...

قول داد نگه !

آیا سر حرفش میمونه؟

آیا راست گفته؟

:)

نمیدونم واقعا

آی هو نو آیدیاااااا ابوت دت...

بعدد تازه الان بهم میگه...

یکشنبه ای ها قراره بیفتن برای شنبه!

وات د فاک...

خب این بچه خوشحال شده بود میگفت اتفاقا یکشنبه بهتره و فلان :0

بعد کی واقعا حوصله داره ساعت 8 صبح پاشه بره دانشگاه؟بریدم دیگه

بعد اونجوری میشد دوروز مختلف من این بچه رو ببینم ولی الان چی...

خدایاااااااا

 

 

 

و من دیشب چقدر حرفامونوووو خوندم

چندین و چندین بااااااار :)

و چقدر هیجان انگیز بووووود

اخ همین :)

 

خلاصه هرچی باشه من قراره که تموم کنم؟