یه ناشناس و دنیای گردش

اینجا بدون سانسور مینویسم :)

یه ناشناس و دنیای گردش

اینجا بدون سانسور مینویسم :)

میگه آره توام که کامل تو فیلم بودی دیده بررسی کرده و گفته نه خوشم نمیاد :)

بهش گفتم زن اه چقدر تو انرژی منفییی

تو‌آز به اندازه کافی دیده نیاز به فیلم نیست 

بهم میگه نه اصلا نگاه نکرد 😏

و من اینجوریم که فازت چیه زن آخه ؟ :)))

 

 

 

باشه اصلا اینجوری!

باشه!

باشه !

دردناکع!

میدونم!

ولی باید بپذیرم!

این فرد الان خجالت زده است که آره من ازش فلان...

 

:)

 

دردناکع و من باید یاد بگیرمش !

 

و‌دیگع حرکات امروز رو تکرار نکنم 

هی دو طبقه برو‌یالا 

هی تند از جلوش رد شو 

هی برو سلف بیا بیرون 

جلوش بشین 

الکی صندوق عقب ماشین و باز کن و فلان 

برای چی 

برای کی 

بسه زن 

بپذیر که یکی از تو خوشش نیومد 

همینجوری که تو از فلانی و فلانی و فلانی خوشت نیومد :)

و این به معنی بدی اونا نیست 

تو حتی میتونی براشون احترام قائل شی 

ولی خب خوشت نیومد 

با اصلا سر یکی که تو شرایطش نبودی 

پس بسه :)

بپذیر عزیزم 

 

 

 

غم دارم 

زیاد :)

تا میاد مغزم آروم هضمش کنه، ملایم حالیم کنه رهاش کنم ، 

حقیقت تلخ یا حتی بدبینانه تربت حالت ممکن رو فاطی میاد میکوبونه تو صورتم :)))

نمی‌دونم فازش چیه 

حس‌میکنم خوشش میاد از اینکه من رد شدم 

از اینکه حتی تو کافه گفت کاش منم مثل تو منطقی جلو میرفتم دلم میخواد 😐

یا گفتم اگه ل آدم میگفتم چی میشد ، گفت :

اونم میرید بهت :) چون اخلاقاشون شبیه همه 

بعد من گفتم کی میگه اون ب من ریده! 

اون خیلی خوب جواب داد 

هرچقدر صبا قضیه رو برای من مثبت نشون داد در کنار منطقی بودن این زن منفی نشون میده با حالت کوبشی 

 

 

صبا گفت امروز حالت سیس ایستاده بود و خودنمایی و ... مث ی طاووس 

چرا نگاش نکردی 

ولی فاطی گفت سرشو انداخته بود پایین و خجالتی بود که مثلا شرمنده خوشم نیومد !

و من بعد این حرفش یه فشار روحی عظیمی بهم وارد شد فقط ی چند دقیقه چشمامو بستم و بعد اومدم اینور 

تو ماشینم اینجوری شدم 

وقتی قبلش تو چاپ بودیم و قضیه زیدن رو گفت 

 

یا هر چقدر ک میگم این بچه خوب جواب داده یا 

این از روز آزمایشگاه دیگه فلان گفت اهاااان 

اومده شناختتت خوشش نیومده :))

حتی قیافه هم نه!

شناختتتتتت!

خوشش نیومده :)

خیلی خیلی از حرفاش دلم گرفته !

خیلی بیشتر از اصل قضیه !

واقعا وان د فاز 

نمیخوام دیگه باهاش  راجع بهش حرف بزنم 

و اینکه خودم مثبت ترین حالت فکر میکنم 

یا خوشش نیومده اینطوری در لفافه خواسته بگه 

چیزی م روز اولم خودم فهمیده بودم و فقط کافی بود دهنمو جلوی فاطیما باز نمی‌کردم اونوقت قطعا دور روز دیگه بهش پیام نمی‌دادم و بعدش دوباره 

فقط کاش صبا میدونست :)

کاش :)

کاش یادگیری 

نه شنیدن رو 

بالا بردن خودت و باغچه آت تا پروانه خودش بیاد 

قضاوت نکردن 

تخریب کرانه حرف نزدن 

و ...

 

 

پیغمبر مرسی ک خوب رفتار کردی :+

تو خوب بودی :) ولی آدم باید بپذیره که جواب نه !

شایدم نه نباشه و همچون پیام که میگه کراش دارم ولی طرف ترم آخره پس هیچی ... مال اون باشه 

این خوشبینانه ترین حالت ممکنه :) ولی خب نه دیگه هیچی :)

 

بیا بپذیریم تمومع 

 

غم دارم 

کاش تموم شه

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

از صبح ساعت 10 تا حدودای 11 شب دانشگاه بودم

با نزدیک 30 نفر تماس گرفتم و با یکیشون دوبار :))

اول از اهنگ پیشوازش پشمام ریخت بعد از صدای به شدت بزرگونه اش

تهشم از یکنواختی بیش از حد حاصل از انتظار چند ساعته ای که تو فضای سرد دانشکاه کشیدم رفتم و همه چیو

گفتم...

قول داد نگه !

آیا سر حرفش میمونه؟

آیا راست گفته؟

:)

نمیدونم واقعا

آی هو نو آیدیاااااا ابوت دت...

بعدد تازه الان بهم میگه...

یکشنبه ای ها قراره بیفتن برای شنبه!

وات د فاک...

خب این بچه خوشحال شده بود میگفت اتفاقا یکشنبه بهتره و فلان :0

بعد کی واقعا حوصله داره ساعت 8 صبح پاشه بره دانشگاه؟بریدم دیگه

بعد اونجوری میشد دوروز مختلف من این بچه رو ببینم ولی الان چی...

خدایاااااااا

 

 

 

و من دیشب چقدر حرفامونوووو خوندم

چندین و چندین بااااااار :)

و چقدر هیجان انگیز بووووود

اخ همین :)

 

خلاصه هرچی باشه من قراره که تموم کنم؟

 

 

 

باورم نمیشه تغییر عظیم تو نمودارووو :)

پ. با قدرت رفته بالا و من به تنها چیزی که فکر میکنم حالت دپ اون روز و رنگ آبی لباسشه!

یکشنبه حدودای 9 جوگیر شدم و رفتم بهش پیام دادم

و بعدی دو روز بعد

و تو این حین اون یه حرکت معنی دار قشنگ زدددد :)

با اون موهای قشنگشششش :)

اها دیشب رفتم با این مشاوری که دانشگاه اورده بود هم حرف زدم

همه چیو برام نرمالیزه کرد

گفت اوکیه

گفتم چرا الان اینجوری شده؟

قبلا پس چی؟

گفت خب عزیزم تو قبلا جلوی خودتو میگرفتی فکر میکردی چیزی ام وجود نداره :)

و اینکه تو بری ام تو این قضیه تو تک تک حرفا و کارای اون فرد دنبال منظوری

که برداشت خودتو بکنی

وقتی بهش گفتم اینکه یه دختر بخواد پیش قدم شه این مضراتو میتونه داشته باشه و ... پسره ممکنه فلان و...

گفت

تو خیلی نگران قضاوت دیگرانی

گفتم اره :)

و گفت

تو دنیای ذهنی خودت زندگی میکنی

خودت میگی

خودتم جواب میدی :)

و خب درست هم میگفت !

ولی من شب اومدم و پیام دادم.

کشدار شد ولی تا حدودای 3 عصر فرداش تونست ادامه داشته باشه.

تنها چیزی که میخوام اینجا تاکید کنم اینه کههههه...

تا شنبه هیچ پیامی نمیدییییییییییییی

فوقش شنبه بعد دیدنششششش

اونم اگه دیدی مطمئنی

اگرم نه صبر کننننن که برعکس پیش بره

کام آن !

بی بی ولی :))))

82 اخه ؟ :)))))

بی بییییی

اخه با این موهای قشنگگگگگ

ممکنه تو لاشی باشی؟

ممکنه به همه دوستات گفته باشی یا بگی؟

ممکنه من درست قضاوتت کرده باشم؟

نمیتونم بهت اعتماد کنم

ولی دوست دارم تجربت کنم

و دوست دارم اشتباه کرده باشم

ولی فکر نمیکنم

حس میکنم همونجوری هستی که نشون میدی

یه ادم نسبتا بی پروا شاید دنبال خود نمایی بچه !

خیلی بد راجع بهت نوشتم؟

امیدوارم امیدوارم امیدوارم

می بی

یه روز بیام بنویسم اشتباه میکردم

اینجوری نبودی

ولی فعلا حسم اینه

منتظرم شنبه بیاد

ولییییی این دلیل نمیشه که هیچکاری نکنم هیچ درسی نخونم که فلان و //// خدایاااااا

 

برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید

باورم نمیشه دارم به این فکر میکنم که برم پیشنهاد بدم...

یا از این حرکتای عجیب که ...

اوف...

چقدر جامعه بدی داریم...

چقدر هر کاری بکنیم میشه فلان و فلان ....

قیافه حرف اول رو میزنه

این چس بازیا یه چس بزرگه که میگیم نیست !!!

از حرف خواهر فریاد مشخصه که هست.

به این فکر میگنم اصلا اتفاق میفته؟

اصلا میشه؟

من تو 18 سالگی چیکارا میکردم و اینا چیکار میکنن؟ :)

من چه کارایی نکردم و اونا چه کارهایی مونده که نکردن؟ :)

امروز با این که گیزل اومد و باید شاد میبودم ولی تو کلش بعد اومدن اوتاکو بانو تو حالت دپرس بودم

مخصوصا بعد دیدن فیلما و عکساشون...

نمیدونم باید چیکار کنم ...

دقایقیه که میگذره همین :)

 

کاش آبی اسمونی رو دوباره میدیدم؟

آیا پشماش میریخت؟

آیا اصلا به پشمش بود؟

آیا آیا آیا آیا...

 

 

تنها چیز مثبت این چند وقته اینه که فهمیدم به سلیقه ام افتخار میکنم

من فوق العادم :)))))))))))))))))

همین @

 

فریاد اومد ازم پرسید از من ناراحت شدی؟قضیه چیه؟منم بهش یه چیزایی گفتم و الان رفته اونور و با بقیه دارن حرف میزنن.

 

من اینجوریم ،

از بعضیاا بدون دلیل خاصی بدم میاد،

بدم که نع،میرن رو مخم :)

یعنی ممکنه ته این قضیه به این خاطر باشه که دوست داشتم یکم شبیهشون بودم؟ :/

یا واقعا به این خاطره که این کارا برای من ضد ارزش محسوب میشه و فلان و این حرفا...

نمی‌دونم 

ولی زیاد اتفاق میفته.

 

 

#بهم میگه تو حسودی میکنی!نترس تورو فراموش نمیکنم:/ 

آخه عن عزیز :) دوست گرامی :) چرا انقدد حس خود شاخ پنداری داری با اینکه از نظر منطقی واقعا شاخ نیستی 🗿

Why are you so fucking annoying?

🗿🗿🗿🗿🗿🗿

 

 

 

چرا کسی بهم پیام نمیده؟

چرا ع داره با ر نزدیک و نزدیک تر میشه؟

و من همون جایی بودم که هستم!

 

 

بهم میگه تو آتنایی!

اهل موفقیت و استراتژیک ... میگه بخش زنانه شخصیت تو کمه و فلان و ...

حس میکنم یکم از این بخش آتنایی وجودم دور شدم و دارم سمت آرتمیس میرم :)

و شایدم بخاطر نداشتن همین بخشای زنانه اس که با آفرودیت ها معمولا خوب‌کنار نمیام :)))))

 

 

 

دلم ع رو میخواد ، حتی برای چند لحظه کوتاه:(

 

واقعا نیاز به یه رابطه رمانتیک دارم :)

بسیار بسیار زیاد 

یعنی میزان نیازمو بهش نمیتونم توصیف کنم مخصوصا تو محیطیکه من هستم 

و تو اینو در نظر بگیر وقتی چند وقت دیگه من از این محیط دور شم چقدر دلم برای این زندگی و این آدما تنگ میشه !

 

 

پس میشه دیگه فراخوان ندید؟

میشه آخر هفته های منو به گند نکشید؟ :) 

مرسی ❤️

​​​​​

 

 

 

 

 

 

 

 

دیشب فری بهم گفت هنوز با استاد زبانمون در ارتباطه...

میگه درسش تموم نشده هنوز ولی چون کمه نمیاد.

بعد منم براش یه چندتا خاطره ازش گفتم و اونم پشماش ریخت.

یاد 3 سال پیش افتادم...

اگه من ادمی بودم که الان هستم

و این ادم 3 سال پیش با اون اتفاقا روبه رو میشد شاید یه سری اتفاقای دیگه میفتاد :)

امروز که یهویی این رو باز کردم و خوندمش

در تمام طول مدت خوندنش لبخند زدم :)

چه خاطره های معصومانه ای که من خیلی وقت بود دیگه بهشون فکر نمیکردم و شایدم یادم رفته بود!

 

الان حوا هست !

:))))

نمیدونم چرا همیشه رو یه چیزی گیر میدم که تو اون زمان  زندگیم نشدنی محسوب میشه :)

شاید عاشق نشدنم...

شاید میترسم که وارد این چیزا شم و فقط از دور و خیالاتشو دوست دارم...

ولی ایندفعه هیچ خیال پردازی نکردم

چون همیشه وقتی خیال پردازی میکنم اون هیچوقت نمیشه

شایدم اشتباه باشه اما تجربه اینطور نشون داده :)

 

***

 

من ادم 3 سال پیش نیستم !

امروز راجع به چیزایی در مورد دین و ... با فری حرف زدم که اگه 3 سال پیش یکی بهم میگفت تو یه روز

اینطوری راجع به فلانی و فلان چیز حرف میزنی و اینطوری میشه بلند میخندیدم!

ولی الان...!

من ترم آخرم!

خیلی تغییر کردم !

و چقدر بزرگتر شدم!

و چقدر نسبت به گذشته محافظه کارم شجاع تر شدم!

نمیتونم بگم کامل یا هرچی !

ولی خب عوض شدم !

و این جای تعجب زیاد داره :)

 

آبی آسمونی !

کجایی ببینی که ما الان خیلی شبیه همدیگه شدیم

ما الان خیلی امکانمون بیشتر شده

نه اینکه حتما

ولی از اون حالت نشدنی و ... به شدت کم شده

من به خاطر تو تغییر نکردم

من خودم و به خاطر خودم تغییر کردم

با عقل و منطق خودم و با کلی سختی

ولی الان که ما شاید شدنی تر باشیم تو نیستی :)

البته من دیگه نمیتونم بگم روت کراش دارم یا دوست دارم که فلان...

من خیلی وقتته که دیگه بهت فکر نمیکردم

ولی تو کراشی هستی که هیچوقت از زدنش پشیمون نیستم :))

و تنها حسرتی که میتونم داشته باشم اینه که کاش ادم الانی که هستم همون سه سال پیش بودم :)

اونطوری باهات لاقل دوست میموندم :)

 

 

راجع به لبای بالای حوا حرف میزنم و بچه ها بهش چیزی میگن که گفتنش اینجا جایز نیست :)

تو عمیق تر بودی آبی !

من با تو حرف زدم!

این از سر یه سری عقده

و همون فاز فیریک نشدن و ایناست

هر دفعه یه مشکلی هست

هر دفعه...

شاید به این معنیه که این تو تقدیر نیست یا ...

میزان عقده ای بودن و

حس جوونی نکردن من انقدر زیاده که دلم میخواد انقدر طرف کوچیک و جوون باشه که من باهاش جوونی کنم

خیلی مزخرفه که تو دهه 20 سالگی حس جوونی نکردن بکنم

ولی میکنم

و از الان میخوام این حس رو نابود کنم

چطوری؟

هرجووووری

فقط میدونم این دوره عقده ای بازی یه روزی تموم میشه ومن تا اون موقع باید یکم مراقب خودم باشم :)

 

 

 

پ.ن: آبی کاش یه بار دیگه میدیدمت !

حس میکنم خیلی قشنگه که یکی رو بشناسی و باهاش حرف بزنی و ازش خوشت بیاد و من اینو با تو تجربه کردم

درسته تو با من تجربه نکردی ولی خب...

همین دیگه کاش یه روز بیای دانشگاه لعنتی و من ببینمت

یعنی با دیدن من شوکه میشی؟

اصلا منو میشناسی؟

چه فکری راجع به من میکنی؟

چاق شدی؟

لاغر شدی؟

:)

چطور شدی؟

میشه بیای؟

 

مطمئنم که نمیای !

اگرم بیای فایده ای نداره

اگرم داشته باشه بازم نداره:)))

خلم خودتی !

هیچی فقط یادت افتادم و یهو اینجا رو دیدم و یهو گفتم برات یه چیزی بنویسم

 

شاید اینجا دوباره بیام و بنویسم

نه فقط راجع به تو !

 

اسم اینجا رو دوست دارم و عوض نمیکنم.

پس کاش یه بار بیای که ببینمت :!

 

 

نمیدونم بهش چی میگن؟!

تکرار یه اتفاق وقتی ایندفعه نوک پیکانش تو نباشی !

اسمش مهم نیست.مهم اینه وقتی اتفاق میفته تو یه سری از سادگی هات دود میشن میرن هوا.

مثلامیفهمی اون روز صبح بازیشون بود.

هماهنگ شده بود.

مثل بازی که بچه های خودمون سر اون در اوردن.

مثل هماهنگی بی نظیری که این ور اتفاق افتاد.

مثل هماهنگی عجیبی که چندماه پیش اتفاق افتاده بود و من فکر میکردم همه چی رواله .

مثل اینکه دوماه پیش سه نفره سه نفره گفتناشونوفهمیدم و باازم خودمو زدم به نفهمی.

به اینکه چو ن من چیزی بهشون نگفتم هیچ چیز خاص  و بمبی اونا ترسیدن که نکنه یکی بیاد ازم چیزی بپرسه و منم بگم.

یاشایدم حس کردن دوست ندارم بقیه بدونن و اینا.

ولی هیچکدومش نبود.

یعنی اولی بود.

ولی اولی بعلاوه مقدار زیادی نقشه از قبل هماهنگ شده !

لفت :)

چه قدر جذاب.

این حسو خیلی وقت بود حس نکرده بودما :)

همین حسو که اسمشو حتی نمیخوام بیارم انقدر برام ننگه .

چقدر من تو انتخاب هام احمقم !

فقط میتونم بگم خودت منو حفظ کن لطفا :(

...

بی تفاوتی بدترین چیزه !

بی تفاوتی !

حتی بدتر از خیانت.

...

وقتشه دوباره مثل 8 سال پیش قوی شم :))))

وقتشه دبگه ساده بازی درنیارم.

وقتشه به لبخندای دیگران انقدر اهمیت ندم.

وقتشه تحسین کنم بهش شکاک و بدبین وجودمو.

 

 

اسم.

قیاقه.

سلام.

اینستا.

عقب گرد.

همه به جز.

نقشه .

بی تفاوتی.

خنثی.

 

 

 

تمام :)

 

زیاد تو اینستا فعال شدم سر این قرنطینه.

استوری پشت استوری.

جلف بازی پشت جلف بازی.

شاید دلیل بزرگترش اینه که اون الان پیج منو داره :|

 

کن یو بلیو ایت  ؟ :(

 

فعالیت زیاد منو خسته کننده نشون میده؟

بده

چه اهمیتی داره؟

نمیدونم :)

مریضی؟

شاید.